سعیدسعید، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

عشق مامان و بابا

اسم پسرم

پسر گلم اسم زیباتو دادم به ELA جون برات با نمدهای رنگی درست کرد برای در اتاقت پسرم خیلی وقت بودم دوست داشتم این کارو انجام بدم نشد تا چند روز پیش که وبلاگ ELAجونو دیدم و بهش گفتم برات درست کنه و امروز به دستم رسید عکسشو میزارم    ...
27 خرداد 1392

کوتاهی مو

عزیز دلم موهای سرت خیلی بلند شده بود و میومد جلوی چشمهای نازت و اذیت میشدی و من و بابا تصمیم گرفتیم جلوشو کوتاه کنیم با هزار ترفند موهای لختتو کوتاه کردیم و خیلی مرتب نشد ولی خیلی عوض شدی خوشگل تر شدی و حسابی قربون صدقت میریم عکسشو چند روز دیگه میزارم ماشالله یه جا که نمیمونی      ...
26 خرداد 1392

اولین ها

اولین بار چهار ماهت بود که با تکیه گاه نشستی شش ماهگی کاملا مستقل شدی و احتیاجی به تکیه گاه نداشتی 9 فروردین 92 اولین آبگوشت زندگیتو خوردی و چقدر هم دوست داشتی نوش جونت عزیزم گل پسرم اولین دندونت 91/11/19 دومین دندونت 91/11/21 سومین دندون 92/3/17 دراومد 
22 خرداد 1392

مامان سحر خیز به لطف پسری

  سلام عشقم مامانی الان که دارم برات مینویسم شما خوابی از ساعت 7 صبح که بیدار شدی درحال بازی کردن هستی - برای چند ثانیه میتونی خودت سر پا واسی بعدش میوفتی به لطف تو منم سحر خیز شدم چون که تو نمیزاری بخوابم باید خیلی حواسم بهت باشه یه عروسک خرگوش داری که تا حالا یاد گرفتی گوش و چشم و بینیشو یاد بگیری و ازت که میپرسم نشونم میدی فدات بشم عزیزم جدیدا خوب غذا نمیخوری چون حواست به بازی کردنه 13 روز دیگه هم تولد گل پسرمه امیدوارم همه چی به خوبی برگزار بشه گل پسر سومین دندونشم دراومد تا حالا سه تا دندون داری یکی دیگه هم درحال دراومدنه تا یکسالگی 4 تا دندون داری و همش میخوای دستمو گاز بگیری که با کمال شرمندگی منم نمیزارم ببخشید پسرم ولی ...
21 خرداد 1392

یازده ماه گذشت

پسر نازم امروز یازده ماهه شدی و یک ماه دیگه یکساله میشی قربونت برم چقدر زود گذشت همه روزها و ساعتها و دقایق با تو بودن پر بود از شادی و عشق و هر روز بیشتر و بیشتر میشه بابا رضا رو که دیگه نگو هر روز که از سر کار برمیگرده درو که باز میکنه فوری میخوای بری بغلش و تا بهت میگه پسرم بابایی دستاشو بشوره و پسری رو بغل کنه فوری گریه میکنی  بابایی امروز صبح رفت خلخال چون سالگرد عموی بابا رضا بود خدا رحمتش کنه خیلی مرد مهربونی بود و من و تو تنها بودی و الان که دارم برات مینویسم تو خوابیدی و بابایی تو راه برگشتنه خدایا همه مسافرها رو سلامت به مقصدشون برسون و بابایی ما رو هم سلامت به ما برسون      ...
2 خرداد 1392

بابایی جونم

  بابا رضا جونم تو بهترین بابای دنیایی من و مامانی خیلی دوستت داریم روزت مبارک       ...
2 خرداد 1392

همسرم

  ای تمام زندگی و هستی ام، عشق را با تو تجربه كردم و بدان مروارید زیبای عشقت همیشه در صدف سرخ قلبم جای دارد. بهترینم، به پای همه خوبیهایت برایت خوب بودن، خوب ماندن و خوب دیدن را آرزو می كنم. روز مرد را به تو عزیزترینم تبریك می گویم.     پدر جان ، با یك دنیا شور و اشتیاق وضوی عشق می گیرم و پیشانی بر خاك می گذارم و خداوند را شكر می كنم كه فرزند انسان بزرگ و وارسته ای چون شما هستم. پدر جان عاشقانه دوستت دارم و دستانت را میبوسم.   ...
2 خرداد 1392
1